×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

some speech of love

× گویند، مگو سعدی چنیدن سخن از عشق می گویم و بعد از من گویند به دوران ها
×

آدرس وبلاگ من

somespeechoflove.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/pouyan.tabatabaei

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

خود اندیشی

گاهی تفکر علیه تفکر است. یعنی نوع خاصی از اندیشیدن ما را از نوع دیگری از اندیشیدن باز می دارد. اندیشه پرده اندیشه می شود. گاهی می شود که اندیشمندی توانا سالها گذارش به ساحت اندیشه نمی افتد- بی آنکه ساعتی از اندیشیدن بازمانده باشد. برای فهم این تعارض، به نظرم باید دست کم میان دو نوع اندیشیدن تمایز بگذاریم: ?اندیشیدن درباره?، و ?اندیشیدن در?. اندیشیدن درباره یک چیز مستلزم فاصله از آن چیز است. فرد در موضع ناظر می نشیند، و با فاصله موضوع اندیشه اش را می کاود. اما اندیشیدن در یک چیز مستلزم درنوردیدن فاصله است- فرد با موضوع اندیشه اش درآمیخته است، و از دل این درآمیختگی است که آن چیز را می شناسد. تقابل این دو نوع اندیشیدن را وقتی بهتر درمی یابیم که موضوع اندیشه خود فرد باشد. فرد برای آنکه ?درباره? خود بیندیشد ناگزیر از خود فاصله می گیرد، و با فاصله و از چشم ناظری بیرونی خود را موضوع شناخت قرار می دهد. اما اندیشیدن ?در? خود، شناخت خود در متن درآمیختگی با خود است. فرد بدون فاصله تب و تابها و افت و خیزهایش را لمس می کند. اندیشیدن درباره خود مثل شناختی است که یک پزشک یا روانشناس از تو می یابد، اما اندیشیدن در خود مثل شناختی است که معشوق ات در معاشقه ای گرم در لمس پوست تپنده ات از تو می یابد. اوّلی شناخت با چشم است دوّمی شناخت با پوست. اما استغراق در ?اندیشیدن درباره خود? می تواند رفته رفته فاصله میان فرد و خود را استخوانی کند. فرد در این کار لاجرم همیشه خود را از فاصله می بیند، و رفته رفته به این فاصله خو می کند، و از درنوردیدن آن درمی ماند. یعنی امکان ?اندیشیدن در خود? را از کف می دهد. چه بسا روزها بگذرد و فرد غرق اندیشه درباره خود باشد بی آنکه لحظه ای در خود بیندیشد. شاید تلخ ترین نوع بی اندیشگی همین باشد که اندیشیدن درباره خود ما را از اندیشیدن در خود باز بدارد.

یکشنبه 22 دی 1392 - 12:05:09 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم