×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

some speech of love

× گویند، مگو سعدی چنیدن سخن از عشق می گویم و بعد از من گویند به دوران ها
×

آدرس وبلاگ من

somespeechoflove.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/pouyan.tabatabaei

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

طلعت آن باش که آنی دارد

از منظر فیزیکی، "آن" همان "لحظه" است: کوچکترین واحد زمان. اما پدیدارشناسی تجربه ما از "آن" و "لحظه" عمیقاً متفاوت است. "آن" لحظه درخشان است- کوچکترین واحد زمان است که یکباره می درخشد، مثل حشره ای شب تاب که در اوج یک دم می تابد و می میرد. درخشش "آن" مثل اتاق ویلسون است که ابرهایش از گذرنامرئی ذرّه های بنیادی باردار می شود، یا مثل پرده حریری است که در آستانه پنجره تاب می خورد و از حضور ناپیدای باد پرده برمی دارد. 
گاهی مثلاً از ورای قاب لحظه نگاه می کنی و تصویر نوزادی را می بینی که در آغوش مادرش شیرین خفته است. در اینجا آنچه هست همان است که هست: نوزاد، نوزاد است و مادر، مادر. اما گاهی تصویر خفته یکباره در قاب لحظه جان می گیرد، و نوزاد و مادر این بار به چیزی ژرفتر در ورای خود اشارت می کنند- به عشق، زندگی، امید، خانه. اینجاست که "لحظه" به "آن" بدل می شود. "آن" لحظه باردار است- پنجره ای است که ابدیت از ورای آن سرک می کشد، شهود ابدیت است در کوچکترین واحد زمان. 
دیده جان بین و چشم زیبانگر نگاهی است که در گودال حقیر زمان، مرواید "آن" را صید می کند. شکار "آن" فصل مشترک عرفان اصیل و هنر والاست.

جمعه 17 آبان 1392 - 1:20:53 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم