goohardasht.com/pouyan.tabatabaei
قدم زدن در کوره راه های جنگل برای من نوعی مراقبه است، مراقبه ی سیّار. قدم به کوره راه جنگل نگذاشته به حالت تعلیق می روم- نیمه هوشیار. انگار که در لبه خفتن: آنقدر هوشیارم که جنبش اطراف ام را دریابم، و آنقدر ناهوشیار که پروای تمرکز بر پرکاهی را داشته باشم. و آگاهی ام رها می شود- وسوسه تمرکز را رها می کند. ماده سگ شیردهی می شود که به پهلو یله داده است، آرام آسمان را می پاید، و بی خیال پستانهای پرشیرش را به انبوه توله هایی می سپارد که از سر و کول هم بالا می روند تا قطره ای شیر بنوشند. آگاهی ام یله می شود. رنگها می آیند و می روند. صداها می آیند و می روند. بوها می آیند و می روند. چیزها می جنبند و ساکن می شوند. و من همه چیز را می بینم بی آنکه به هیچ چیز نگاه کنم. می آیند و می روند. آگاهی هست، اما حیثیت التفاتی آن نیست. و در این خلسه دل انگیز است که راه را با غریزه پنهان چوبدستی ام می جویم. وقتی که از آن سوی جنگل سربرمی آورم، انگار که از خوابی شیرین برخاسته ام. انگار که روح ام باران خورده است. انگار که محرمیت یافته ام. انگار که در خود اندیشیده ام.
31448 بازدید
5 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
16 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian